خودتان می‌دانید که چه چیزی موجب تمایز کسب‌وکار شما از دیگر رقبا می‌شود؟ در ادامه این مطلب به بررسی دلیل تعریف و مشخص کردن مزیت رقابتی کسب‌وکار خودتان می‌پردازم.

در دوران دانشجویی یکی از اساتید ما همیشه بر این نکته تأکید داشت که هر صاحب کسب‌وکار ی همواره باید قادر به پاسخگویی به یک سؤال خیلی ساده و اساسی باشد و آن‌هم اینکه: “چرا یک مشتری بالقوه باید بجای رقیب من از من خرید کند؟” اگر این فرد قادر به پاسخگویی به این سؤال نباشد، بهتر است هر چه سریع‌تر جریان ضررهای خود را متوقف کرده و به دنبال شغل و سرگرمی دیگری باشد.

البته نکته جالب و مهم‌تر این است که پاسخ به این سؤال هم خیلی پیچیده نیست و در بطن آن تنها دو دلیل شناخته‌شده است؛ یا محصول یا خدمت ارائه‌شده از قیمت پایین‌تری نسبت به رقبا برخوردار است یا اینکه وجه تمایزی نسبت به محصولات رقبا ارائه می‌کند.

مزایای رقابتی کسب‌وکار

مثلاً شرکت‌هایی از قبیل وال مارت یک استراتژی تحت عنوان استراتژی هزینه کمتر را دنبال می‌کنند، به این‌گونه چون حجم سفارش‌های آن‌ها برای محصولات مختلف زیاد است، بنابراین از قدرت زیادی برای چانه‌زنی در رابطه با قیمت خرید برخوردارند و محصولات را قیمت پایینی تهیه‌کرده و با اندکی سود و کمتر از قیمت‌های درخواست شده توسط دیگر فروشگاه‌ها به مصرف‌کننده عرضه می‌کنند. این در حالی است که شرکت‌های دیگر به دلیل عدم فروش زیاد قدرت خرید کالاها با این قیمت رقابتی و ارائه آن مصرف‌کننده را ندارند.

اما برخی از این فروشگاه‌ها یا شرکت‌های کوچک هم می‌توانند برخی از کالاها را به قیمتی حتی پایین‌تر از فروشگاه وال مارت عرضه کنند، چراکه دارای هزینه‌های سربار بسیار پایین‌تری هستند. یکی از عوامل ایجادکننده هزینه سربار تعداد کارکنان بیشتر و لزوم تأمین منابع لازم برای پرداخت حقوق و … به آن‌هاست. درعین‌حالی که این موضوع در شرکت‌های بزرگ ممکن نیست، اما توجه به این نکته هم حائز اهمیت است که این استراتژی در نوع خود بسیار محدودکننده است، چراکه امکان رشد و توسعه و استخدام نیروهای بیشتر برای کسب‌وکار را از آن می‌گیرد؛ بنابراین کسب‌وکارهای این‌چنینی باید همواره دلیلی غیر وابسته به قیمت برای خریداری شدن محصول خود نسبت به شرکت‌های بزرگ به مشتری ارائه کنند. یعنی باید به روشی غیرمادی محصول خود را متمایز کنید.

مزیت رقابتی

اما باید توجه داشت که این موضوع در عین خوب بودن، کافی نیست. یعنی این محصول متمایز باید در نظر بخش خاصی از بازار جالب باشد تا نسبت به آن توجه و اقبال نشان داده و آن را بخرند، اما این بخش خاص از بازار باید آن‌قدر بزرگ باشد که جذابیت قابل‌توجهی برای شرکت تولیدکننده هم برخوردار شود. مثلاً فرض کنید محصولی تحت عنوان چای دم‌کرده با عطر و … را به‌صورت آماده، اما سرد و به‌صورت کنسرو عرضه می‌کنید. این محصول با ویژگی‌های خاص برای عده‌ای خاص جذابیت دارد، اما مطمئناً این تعداد زیاد نیستند. اگر تعداد افرادی که این محصول را خریداری می‌کنند، زیاد نباشد؛ طبیعتاً تعداد نفراتی که آن را می‌خرند کم می‌شود و همین موضوع موجب بالاتر رفتن قیمت و کم شدن از ارزش و تمایز ایجادشده می‌شود.

پس چه چیزهایی موجب می‌شود که شرکت‌ها محصول خود را به یک بخش از بازار ارائه کنند که حاضر به پرداخت مبلغ قابل‌توجهی برای محصول باشند؟ به عبارتی می‌توان گفت که به این منظور دو معیار شناخته‌شده است: اول اینکه اعضای تشکیل‌دهنده یک بخش از بازار باید به‌طور مشابه باهم و متفاوت از دیگر افرادی تصمیم‌گیری کنند که در خارج از آن گروه قرار دارند. دوم اینکه این مجموعه از افراد باید از بیرون از گروه یا آن بخش از بازار قابل‌شناسایی باشند.

کلید اصلی در تقسیم بازار به‌صورت مؤثر و اثربخش درک چگونگی اتخاذ تصمیم خرید توسط مشتریان است. چه ویژگی‌هایی از محصول یا خدمت برای مشتریان ما دارای بیشترین میزان اهمیت است؟ به‌عنوان‌مثال، در خرید خودرو برخی از مردم فقط یک حمل‌ونقل ساده و با هزینه کم را مدنظر دارند(هزینه نگهداری کم و مصرف پایین سوخت). برخی دیگر به دنبال خودرویی اسپرت و عملکرد بالا هستند. برخی دیگر در پی یک خرید لوکس هستند. برخی دیگر دنبال خودرویی دوستدار محیط‌زیست هستند که البته به‌تازگی در بازار خودرو واردشده‌اند. توجه به این نکته ضروری است که یک محصول قادر به برآوردن نیازها و خواسته‌های تمام گروه‌های مشتریان نیست و فعالیت‌های تبلیغاتی و بازاریابی هم باید با هدف نمایاندن و معرفی یک محصول و ایجاد جایگاه در بخش مشخصی از بازار تنظیم شوند.

پس‌ازاینکه مشخص شد که محصول قادر به برآوردن نیازهای یک گروه خاص از بازار که دارای اندازه اقتصادی لازم هست، می‌باشد؛ باید توجه داشت که مشتریان موجود در هر بخش از بازار به‌خوبی قابل‌شناسایی باشند؛ چراکه بازاریابان نیاز به دانستن این موضوع دارند که چگونه و با استفاده از چه رسانه‌ای می‌توانند به مشتریان این بخش از بازار دسترسی داشته باشند.

خلاصه:

به‌منظور موفق شدن هر مالک کسب‌وکاری باید قادر به توضیح این موضوع باشد که چرا یک مشتری بالقوه محصول یا خدمت وی را در برابر محصول یا خدمت عرضه‌شده از طرف یک رقیب انتخاب کرده می‌خرد. پاسخ به این سؤال جز دو مورد نمی‌تواند باشد و آن‌هم یا قیمت پایین‌تر نسبت به رقبا است یا تمایز و تفاوتی که نسبت به محصول یا خدمت رقیب دارد. اگر پاسخ به این سؤال تمایز و تفاوت در ویژگی‌های باشد، آن محصول یا خدمت جذاب‌ترین جایگزین برای یک بخش از بازار است که البته به‌اندازه کافی برای سرپا نگاه‌داشتن یک کسب‌وکار هم بزرگ است. باوجوداینکه این نکته ممکن است خیلی ساده و معمولی به نظر برسد، تجربه ما چنین می‌گوید که تعیین کردن این موضوع و تصمیم‌گیری در مورد آن بسیار پیچیده است و مالک کسب‌وکار ممکن است در رابطه با آن نیاز به استفاده از علم و تجربه یک کارشناس بازاریابی داشته باشد؛ اما طبیعی است که مزایای حاصل از آن ارزش تلاش‌های انجام‌شده را دارد.

لینک منبع

این مطلب را به اشتراک بگذار
WeCreativez WhatsApp Support
ارسال متن آگهی در این قسمت
سلام وقت بخیر