امروزه هر منبع و رسانهای را که دنبال کنید، بهنوعی رد پایی از زیر سؤال رفتن اعتبار رسانهها و محتوای آنها قابلمشاهده است. اگر هم فعالیتی در طی مثلاً یک سال گذشته در سطح شبکههای اجتماعی داشتهاید، بهخوبی میدانید منظور من چیست و سرمنشأ این مسائل چه مواردی است: اخبار جعلی و ساختگی.
مطمئناً بهخوبی معنای اخبار جعلی و ساختگی را هم میدانید، مگر این که کلاً در فضای دیجیتالی امروز اصلاً زندگی نکنید و حتماً درک میکنید که این موضوع چه مشکلاتی را میتواند ایجاد کند.
اولین تأثیر اخبار جعلی به فکر واداشتن مخاطب در این رابطه است که واقعاً کدام منابع خبری و رسانهای قابلاعتماد است و این که اصلاً محتوا اثربخشی موردنظر را دارد؟ و این موضوع هم اصلاً برای رهبران فکری و تولیدکنندگان محتوا که بهخوبی با نرخ بازگشت سرمایه بازاریابی محتوایی آشنا هستند، خوب نیست.
اینگونه برای آن رهبران و بازاریابان مسئله از “چگونه میتوانیم این محتوا را در معرض دید مخاطب مناسب قرار دهیم؟” به “اصلاً مخاطب ما دیگر به ما اعتنا میکند!” تغییر میکند؛ چراکه اگر این اخبار جعلی و ساختگی فضای رسانهای را آلوده نمیکردند، منابع هزینه شده برای توزیع محتوا میتوانست در دیگر حوزههای استراتژیک برای رشد و توسعه کسبوکار به کار گرفته شود.
اثرات منفی و مثبت اخبار جعلی و ساختگی
بههرحال باید ببینیم که این موضوع و مسئله اخبار جعلی در بلندمدت برای ما بهعنوان بازاریاب، تولیدکننده محتوا یا مدیر یک کسبوکار چه تأثیرات منفی یا مثبتی را میتواند داشته باشد. معنا و تأثیر آن برای انتشاردهندگان و رسانههایی که برای حفظ اعتبار خود در تلاش هستند، چیست؟ و همچنین معنا و تأثیر آن برای برندهایی که در تلاش برای کسب اعتماد مخاطبین خود از طریق محتوا هستند نیز به چه صورت است؟

چطور به این مرحله رسیدیم؟
پیش از اینکه قادر به حدس زدن و بررسی مرحله بعدی باشیم، باید ببینیم اصلاً چطور به این وضعیت رسیدهایم؟ اگر صادقانه قضاوت کنیم، یکی از دلایل اصلی و بزرگ این وضعیت شاید به دلیل حجم بسیار زیاد محتوا تولیدشده و عدم هدفمندی این محتوا برای مخاطب انتخابشده باشد. یعنی محتوا مناسب برای مخاطب مناسب تولید نشده و تولید نمیشود.
محتوا امروزه در همهجا در دسترس هست و دسترسی به آن دیگر وابسته به دسترسی داشتن به رسانههای رسمی و تائید شده نیست. امروزه تغییرات زیرساختها و روندهای شبکههای اجتماعی تولید و اشتراکگذاری محتوا از هر زمان دیگری سادهتر کرده است. امروزه مردم محتوا را بهسادگی و راحتی در خوراک خبری خود دریافت میکنند، چراکه این محتوا در آن خوراک خبری منتشر میشود، نه به دلیل اینکه این محتوا برای ایجاد تعامل بهطور خاص با آنها ایجادشده باشد یا بهطور صحیح و اصولی باهدف آنها توزیعشده باشد.
امروزه برندهای بسیار معدودی هستند که محتوا اختصاصی را باهدف ایجاد تعامل با مخاطبین خودشان ایجاد میکنند. این بدین معناست که روزانه مردم با حجم بسیار زیادی از محتوا روبرو میشوند، که در عمل برای آنها تولید نشده است و برای آنها جذابیتی ندارد. با دستبهدست شدن این حجم از اطلاعات بدون کاربرد در تلاش برای جذب مخاطب و جلبتوجه، احتمال شک کردن بیشتر مردم و سلب اعتماد کامل آنها از رسانههای بیشتر و بیشتر میشود.
تکامل شک و تردید
اگر مخاطبین رفتهرفته شکاک شوند، میزان فشار بر ناشرین محتوا نسبت به قبل برای حفظ خوانندگان وفادار و اعتماد آنها بیشتر و بیشتر میشود. رسانهها نسبت به قبل نیاز به انجام کارهایی بیشتری غیر از انتشار مقالات سرگرمکننده، حاوی اطلاعات مفید و جذاب هستند، چراکه دیگر انتشار این دست از مقالات برای جلوگیری از ایجاد شک و تردید در مخاطبین کافی نیست. درنتیجه رسانههایی که در سطح قرار میگیرند، آن دسته از رسانههایی هستند که قادر به حفظ اعتماد و به فکر وا داشتن مخاطب باشند؛ یعنی به مخاطب بقبولانند که این محتوا واقعاً ارزش اعتماد کردن را دارد.
تحقیقات در این زمینه ثابت کرده است که وقتی یک رسانه اقدام به انتشار محتوایی در رابطه با یک برند یا … میکند که در نظر مخاطبین غیرقابلاعتماد جلوه میکند، 43% از مخاطبین آن رسانه اعتماد خود را نسبت به آن رسانه و منبع خبری از دست میدهد.
همچنان که گفته میشود، “اگر شما مراقب مشتری خودتان نباشید، یک برند دیگر این کار را میکند”، در حوزه رسانهها هم اگر رسانهها به موضوع اعتماد مخاطبین توجه نکنند، این خوانندگان مطمئناً منابع موثق و مورد اعتماد دیگری جهت مطالعه پیدا میکنند.